سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل هنگام پری شکم، حکمت را بیرون می اندازد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

حال که سخن به اینجا کشیده شد و در تاثیر و فواید سخن ،سخن گفتیم،به قول نظامی:

آنچه هم نو است و هم کهن است       سخن است و در این سخن ،سخن است

در اینجا می خواهم از فرصت فرخنده ای که در اختیارم است ،استفاده کنم و یادی کنم از یکی از قهرمانان سخنوری که عشق و ارادت در آثارش به حافظ موج می زند و می توانیم اورا نماینده تمام عیار حافظ در عصر خود بدانیم ؛که هم حافظانه سخن می گفت ،و هم در دلیری و هنرمندی و درد شناسی دست کمی از حافظ نداشت ،و آن دلاور تاریخ نورد عصر ما دکتر علی شریعتی است ،که گردیها و دلاوریها و دردمندیها ودردشناسی ها ی او آشکار است.درباره حافظ گفته اند ،حافظ شاعر همه دوران هاست .این سخن را درباره شریعتی هم باید تکرار کرد که او نویسنده تمامی دورانهاست که در عمر کوتاه خود توانست شاهکارهای بی بدیل بیافریند.من همین طور از حافظه خود تعدادی از آثار مرحوم دکتر علی شریعتی را که در دوران نوجوانی و دانشجویی خود که به صورت جدی و عطشناکانه و حریصانه و با عشقی سیری ناپذیر مورد مطالعه قرار داده ام و از بد ایام الان در مکانی هستم که حتی یک اثر از آن بزرگ را هم در اختیار ندارم جز دو اثر که درباره شریعتی است نه از آثار شریعتی.آن زمان که اوایل انقلاب بود و مرحوم شریعتی هم تازه در گذشته بود (29خرداد1357)من کلاس اول راهنمایی بودم، در مدرسه ای باهمان نام ،مدرسه راهنمایی دکتر علی شریعتی.روزی از روزهای آن ایام درست به یادم هست که جهت دریافت کتابی  به کتابخانه مدرسه مراجعه کردم ،که پر آوازه ترین معلم ادبیات ما در آن موقع استاد ارجمند آقای ک. ع بودند که در آن سال سمت معاونت مدرسه را به عهده داشتند نیز در آنجاشرف حضورداشتند.  که ایشان کتاب« فاطمه ،فاطمه است »مرحوم دکتر شریعتی را معرفی نمودندوتوصیه فرمودند که آن جملات پایانی که در کتاب مذکور آمده است حفظ کنم و همین طور هم شد و این شروع آشنایی من بود با آثار مرحوم دکتر شریعتی .و هم ایشان بودند که سبب آشنایی من با حافظ شدند.درود بر او که مرد بزرگی است .درباره بزرگواریهای ایشان باید ارج نامه های دیگری تدارک دید.با آن همه مطالعاتی که  ایشان داشتند به طور حتم وبا قطع ویقین تصور می کنم تالیفاتی هم دارند که زمینه چاپ آنها فراهم نگردیده است.من این سخن را از زبان یکی از شاگردان وفادار ایشان و از دوست بسیار عزیزم آقای م.زصاحب وبلاگ همسفر آینه ها شنیده ام که در حال حاضر این دوست ما در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می نماید.دبیر پر تلاشی که همواره تدریس را با تحصیل توام کرده است.

این دوست ما علاوه بر تدریس و کار دشوار تدریس گاه گاهی اشعاری نیز می سراید و صاحب طبعی لطیف و ذوقی ظریف است امید وارم که در آینده دفتر های شعر این دوست ما با حمایت های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به طبع برسد.

باری سخن از آثار مرحوم دکتر شریعتی بود ،نام این آثار زمینه های مطالعاتی آن مرحوم را هم به ما نشان می دهد و از وسعت اطلاعات و تاریخدانی آن مرحوم حکایت می کند آثار او تا آنجا که در حافظه من جای گرفته است به شرح زیر است البته تعدادی از آثار آن مرحوم نه همه آثارش.

1-ابوذر غفاری مردی از ربذه از نخستین ترجمه های آن مرحوم از زبان عربی به فارسی

2-پدر ،مادر ،ما ،متهمیم 3-اسلام شناسی4-تاریخ ادیان   5-تاریخ و تمدن   6-میعاد با ابراهیم 

7-هبوط   8-کویر 9-با مخاطب های آشنا(که نامه های مرحوم شریعتی است که به دوستان و یا اعضای خانواده خود نوشته است.)10-از هجرت تا وفات(درباره حضرت پیامبر)    11-علی(ع)

12-چه باید کرد؟   13-حسین وارث آدم    14-آثار گونه گون 15-ما و اقبال   16-بازگشت به خویشتن      17-شیعه     18-تشیع علوی و تشیع صفوی       19-فاطمه ،فاطمه است

20-روش شناخت اسلام    21-انسان ،اسلام و مکتب های مغرب زمین

22-شعر چیست؟ترجمه ای از ادبیات چیست ژان پل سارتر فیلسوف معروف مکت اگزیستانسیالیسم

23-از کجا باید  آغاز کرد؟

البته همانطوری که در ابتدای سخنم عرض کردم من الان به تمامی آثار مرحوم دکتر شریعتی دسترسی ندارم که به صورت مجموعه آثار منتشر شده است نام ببرم و نیازی هم نمی بینم و این آثاری که نام بردم تمامی آثار آن مرحوم نیست .به هر تقدیر شریعتی هم از آن نوادری است که معتقد بود همه پلشتی های دنیای اسیر ماشینیسم را می توان با سلاح سخن به سامان آورد.با نیش تیز قلم می توان دملهای ایجاد شده در پیکر اجتماع را جراحی نمود ؛می توان سلول های سرطانی شده اجتماع را که باعث ضعف و کرختی اعضا شده اند برداشت و خون تازه ای تزریق کرد تا دوباره به سلامت نخستین خود باز گردد.او معتقد بود آنچه اجتماع را فلج می کند و به فساد می کشاند سه عامل و سه میکانیسم است:زر،زور،تزویر.و تا آخر عمر بر گفته های خود وفادار ماند و به مبارزه با این غده های سرطانی پرداخت.همان کاری را که حافظ در قرن هشتم انجام داد .شریعتی می گفت :نگویید حرف نزنید،نگویید سخن نگویید.حرف داریم تا حرف و سخن داریم تا سخن .یک سخن داریم که می تواند دل های کویری را به گلستان های سرسبز تبدیل کند .سخنی هست که از مردگان متحرک ،شیران شرزه بار می آورد .ادبیات او ادبیات متعهد و ملتزم بود. شاعری چون سعدی از نیش تیز قلم او جان سالم نتوانست بیرون ببرد .به سعدی ایراد می گرفت و می گفت :در عصری که مغولان جوی خون راه انداخته اند این چه شعرهایی است که می سرایی؟!

درخت غنچه بر آورد و بلبلان مستند       جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

یک جا هم یکی از بیت های سعدی مورد حمله جانانه شریعتی قرار گرفته و آن بیت این است:

اندرون از طعام خالی دار     تا در او نور معرفت بینی

می گفت این سخن ،بی اساس است .اگر اندرون از طعام خالی بداری جز صدای روده ها چیزی نمی شنفی.

اما مولانا و خیام همواره مورد تکریم شریعتی است .می گفت باز هم از مولوی بخوانیم:

بیائید بیائید که گلزار دمیده است                 بیائید بیائید که دلدار رسیده است

بیارید به یک باره همه جان و جهان را       به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده است

بر آن زشت بخندید که او ناز نماید             بر آن یار بگریید که از یار بریده است

همه شهر بشورید چو آوازه در افتاد            که دیوانه دگر بار ز زنجیر رهیده است

شریعتی خیام را هم از آن جهت که روح پروتستانی در اشعار او موج می زند دوست می داشت. و می خواند ،گویی سیمایی  از پرومته و قهرمان در زنجیر را که به جرم آگاهی و به جرم این که می خواست آتش آگاهی را از خدایان المپ برباید و پیش کش انسان نماید در وجود خیام و حافظ می دید.

 

 

 

 

                                

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 92/6/13:: 4:10 عصر     |     () نظر